English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 258 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gold market U بازار طلا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
glut U پر کردن بازار
gluts U پر کردن بازار
launch U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch U جا انداختن کالا در بازار
launch U قرار دادن محصول جدید در بازار
launched U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched U جا انداختن کالا در بازار
launched U قرار دادن محصول جدید در بازار
launches U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches U جا انداختن کالا در بازار
launches U قرار دادن محصول جدید در بازار
launching U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching U جا انداختن کالا در بازار
launching U قرار دادن محصول جدید در بازار
market place U بازار
market places U بازار
competition U بازار ازاد
competitions U بازار ازاد
truck U محصول باغ که به بازار حمل شود
trucked U محصول باغ که به بازار حمل شود
trucking U محصول باغ که به بازار حمل شود
trucks U محصول باغ که به بازار حمل شود
slump U کسادی بازار
slumped U کسادی بازار
slumping U کسادی بازار
slumps U کسادی بازار
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
tenor U بازار سلف
tenors U بازار سلف
open market U بازار ازاد
open market U بازار باز
open market U بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
free market U بازار ازاد
free markets U بازار ازاد
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
fairground U ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
fairgrounds U ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
yield U قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
yielded U قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
yields U قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
Common Market U بازار مشترک
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
outlet U بازار فروش
outlets U بازار فروش
marketing U بازار یابی
sale U بازار فروش
depression U کسادی بازار تجاری واقتصادی افسردگی روانی
depressions U کسادی بازار تجاری واقتصادی افسردگی روانی
toll U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolling U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolls U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
bazaar U بازار
bazaars U بازار
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies U اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد بازار
market research U تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research U بررسی بازار
market U بازار
market U در بازار دادوستد کردن
market U به بازار عرضه کردن
marketed U بازار
marketed U در بازار دادوستد کردن
marketed U به بازار عرضه کردن
markets U بازار
markets U در بازار دادوستد کردن
markets U به بازار عرضه کردن
organises U بازار سازمان یافته
organising U بازار سازمان یافته
organize U بازار سازمان یافته
organizes U بازار سازمان یافته
organizing U بازار سازمان یافته
supermarket U ابر بازار
supermarkets U ابر بازار
money market U بازار پول
money markets U بازار پول
flea market U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea markets U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
cartel U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartel U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartels U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
forum U بازار محل اجتماع عموم
forums U بازار محل اجتماع عموم
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
collusion U برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
emporia U بازار بزرگ
emporium U بازار بزرگ
emporiums U بازار بزرگ
black market U بازار سیاه
black markets U بازار سیاه
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
aggregate market supply U عرضه کل بازار
agora U بازار
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
Other Matches
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
market value U در بازار قیمت بازار
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
the mareet was weak U بازار
shopping center U بازار
mart U بازار
trone U بازار
cloth-hall U بازار
market functions U وفائف بازار
market freedom U ازادی بازار
market demand U تقاضای بازار
market forces U نیروهای بازار
market failure U ناتوانی بازار
market appraisal U سنجش بازار
loan market U بازار وام
dead market U بازار کساد
credit market U بازار اعتباری
county fair U بازار روز
county fair U بازار مکاره
commodity market U بازار کالا
capital market U بازار سرمایه
buyers market U بازار خرید
buyer's market U بازار خرید
bullish market U بازار رو به رونق
bullish market U بازار احتکاری
bullion market U بازار شمش
dead market U بازار کم فروش
market equilibrium U تعادل بازار
domestic market U بازار داخلی
labor market U بازار کار
imperfect market U بازار ناقص
home market U بازار داخلی
historical cost U قیمت بازار
foreign market U بازار خارج
foreign exchange market U بازار ارز
falling market U بازار رو به زوال
download U بازار کارافتاده
fair market U بازار مکاره
fair market U هفته بازار
exchange market U بازار اسعار
brand leader U پیشرو در بازار
financial market U بازار مالی
widening of market U گسترش بازار
wage market U بازار دستمزد
the market is dull U بازار کساداست
spot market U بازار نقدی
sharing the market U تقسیم بازار
seller's market U بازار فروشنده
sales area U بازار فروش
perfect market U بازار کامل
oil market U بازار نفت
EEC U بازار مشترک
carpet market U بازار فرش
narrow market U بازار محدود
marketplace U بازار گاه
mart U بازار مالی
market prices U قیمتهای بازار
market price U قیمت بازار
market penetration U نفوذ به بازار
market overt U بازار اشکار
market oriented U در جهت بازار
market opportunity U فرصت بازار
market mechanism U مکانیسم بازار
market leader U پیشرو بازار
market leader U پیشقدم در بازار
market review U بررسی بازار
market survey U بررسی بازار
market risk U خطر بازار
market value U قیمت بازار
market trust U بازار انحصاری
market trends U روندهای بازار
market system U نظام بازار
market structure U بنیان بازار
market structure U ساخت بازار
market share U سهم بازار
market segmentation U تجزیه بازار
market segmentation U تقسیم بازار
market imperfection U نقص بازار
bourse U بازار سهام
bearish market U بازار رو به افول
market rate of interest U نرخ بهره بازار
market forces U عوامل موثردر بازار
market mechanism U طرز کار بازار
market leader U دارای رهبریت بازار
to place on the market U به بازار عرضه کردن
to put on the market U به بازار عرضه کردن
organized market U بازار سازمان یافته
spot market U بازار معاملات نقدی
soft market U بازار با تقاضای خوب
security market U بازار اوراق بهادار
securities market U بازار اوراق بهادار
market U بازار فروش [اقتصاد]
product launch U جا انداختن محصول در بازار
marketability U قابلیت عرضه در بازار
open purchase U خرید از بازار ازاد
open market rate U نرخ بازار ازاد
open market price U قیمت بازار ازاد
open market operations U عملیات بازار ازاد
To depress the market . U بازار را کساد کردن
the market is dull U بازار راکد است
market information U اطلاعات و دادههای بازار
break into the market U در بازار رسوخ کردن
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
home market U بازار داخل کشور
free market system U نظام بازار ازاد
free market economy U اقتصاد بازار ازاد
exchange market U بازار داد و ستد
exchange intervention U دخالت در بازار ارز
dual labor market U بازار کار دوگانه
black market operations U عملیات بازار سیاه
cornering the market U قبضه نمودن بازار
cooling period U زمان بازار خراب کن
commodity market U بازار کالای مصرفی
commodity market U بازار مواد اولیه
baltic exchange U بازار بورس بالتیک
bull the market U بازار را گرم کردن
market clearing price U قیمت تعادل در بازار
initial campaign U معرفی کالا به بازار
market grades and grading U طبقه بندی بازار
market imperfection U ناقص بودن بازار
market directed economy U اقتصاد مبتنی بر بازار
plaza U بازار میدان محل معامله
go to the school of hard knocks <idiom> U در کوچه و بازار یاد گرفتن
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
futures market U بازار خرید و فروش سلف
The gold market is booming . U بازار طلااینروزها گرم است
market demand schedule U صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
marketable goods U کالاهای قابل عرضه به بازار
marketplace U میدان فروش کالا بازار
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
loanable funds U وجوه قابل عرضه به بازار پول
stock exchnge U بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
commodity approach U بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
horse trade U بازار گرمی وچانه زنی درمعاملات
cornering the market U خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
market overt U بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
nundinal letter U حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
form utility U در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
baltic exchange U بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
buyer's over U حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
Netscape Navigator U یکی از جستجوگران معروف www که هنوز هم در بازار مط رح است شامل خصوصیات بسیاری از قبیل خوانندگان جدید و نیز تامین برنامههای java است
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
Pashtan U قبایل پشتو [که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
Farahan U فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
synthetic dyes U رنگینه های شیمیایی [این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com